loading...
پسران خورشید
سعید بازدید : 272 پنجشنبه 21 مرداد 1389 نظرات (8)
مرد متاهل : 1- شکم برآمده (نه از اون شکمها )2- کله در حال بي مو شدن 3- شلوار گشاد 4- لباس تمام دکمه دار 5- روزي يه بار حمام 6- دستها هميشه تميز

مرد مجرد : 1- شکم صاف 2- شلوار تنگ 3- تي شرت 4- کلش فرقي نمي کنه 5- حموم چيه 6- دست کدومه

سعید بازدید : 423 پنجشنبه 21 مرداد 1389 نظرات (0)

سخنی از بزرگان

در هر حال ازدواج کنید اگر زنتان زیبا  و فهمیده بود که خوشبخت میشوید و اگر زشت و نفهم بود مانند من فیلسوف میشوید.  {سقراط}

وای از دست زنا که ما هر چی که میگیم بر عکسشو عمل میکنن من به خانمم میگم بریم دور دنیا بگردیم میگه نه بریم یه جای دیگه. {چارلز دیکنز}

تا قبل از ازدواج 6 نظریه در مورد تربیت فرزند داشتم اما الان که 6تا فرزند دارم هیچ نظری ندارم. { رنه الندی}

مردها بر اثر بی دقتی ازدواج میکنن در اثر بی حوصلگی طلاق میگیرن و مجددا در اثر بی حافظگی دوباره میرن زن میگیرن.  {آندر مالئو}

.

.

.

.

.

.

جوک

مرد از خدا پرسید چرا زن رو اینقد زیبا افریدی خدا فرمود برا این که تو از اون خوشت بیاد گفت پس چرا اینقد احمق افریدی گفت برا این که اون از تو خوشش بیاد

خداوند عالم کهکشان ها را افرید سپس استراحت فرمود بعد از ان زمین را افرید سپس استراحت فرمود پس از ان گلها و ریاحین و جانوران را افرید و سپس استراخت فرمود بعد از ان مرد را افرید و سپس استراحت فرمود پس از ان زن را افرید و از ان پس دیگر نه خدا استراحت فرمود نه کهکشان ها و نه ...

زن از شوهرش میپرسه تو زن خوشگل دوس داری یا زن با شعور گفت هیچ کدوم عزیزم من فقط تو رو دوست دارم

زن به شوهرش گفت عزیزم تو بیشتر از اندام من خوشت میاد یا از چهره من گفت عزیزم این اعتماد به نفس تو منو کشته!!!

.

.

.

.

.

نظر خواهی خانم ها از اقایون

اقایون مثل مخلوط کن برقی هستن تو هر خونه ای یکی از اونا هست ولی معلوم نیست به چه دردی میخورن

اقایون مثل اگهی بازرگانی هستن از هر صد کلامی یک کلامشم نمیشه باور کرد

اقایون مثل سیمان هستن وقتی پهن شدن فقط باید با کلنگ جمعشون کرد

اقایون مثل جای پارکن خوباشون قبلا اشغال شده اونایشم که باقی مونده یا کوچیکن یا جلو خونه مردم پارک شدن

نظر خواهی اقایون از خانم ها

خانم ها مثل رعد و برقن اول برق نگاشون ادمو خیره میکنه بعد رعد صداشون پدر ادمو در میاره

خانم ها مثل کنتر برقن هر از چند سالی سنشون به صفر میرسه

 خانم ها مثل موتور گازین پر سر صدا ولی بی قدرت

 

سعید بازدید : 306 پنجشنبه 21 مرداد 1389 نظرات (0)
سلام امروز میخواستم در کنار اون مطلب کپی دو سه تا پند و نصیحتم(روش های مردم آزاری)بهتون بکنم:

1-برین درخونه مردمو بزنین بعدش که طرف برداش با عبارات مختلف بپیچونینش چند نمونه که از الگوهای خودمه رو بهتون میگم:

روش اول:مثلا طرف که آیفونو برداش بهش خیلی مودبانه سلام کنین بعدش بهش بگین از رادیو هستین میخواستین باهاش محاسبه کنین(منتها قابل به ذکره که بگم نزارین طرف بیاد دم در بگین از پشت آیفون خوبه)یه کم که باهاش محاسبه کردین بگین خو دیه تموم شد ولی من یه سوال شخصی داشتم میتونم بپرسم؟طرفم حتما میگه بفرمایید حالا شما چی باید بگین مثلا بگین بگین چن دقیقه پیش یه صدایی اود صدای چی بود؟طرفم میگه نمیدونم شومام بگین ولی من فک کنم یکی (خودتون بگیرین دیه)

روش دوم:در خونه رو بزنین ایه اونی که برداش بچه بود بهش بگین درو وا کن شاید باورتون نشه ولی بی برو برگرد درو واستون وا میکنه ولی بعدش مامانه بچه..........(دیه بماند)

2-روش بعدی اسمش هست معلم آزاری که متلا میتونین:

روش اول:سرلاس بمب بدبو بزنین

روش دوم:برین تو میکفروفن مدرستون آهنگ ساسی مانکن بخونین

بسه دیه خسته شدم.

سعید بازدید : 249 پنجشنبه 21 مرداد 1389 نظرات (0)

همانطور که می دونین مساله ازدواج و زندگی مشترک به همین سادگی نیست!!همیشه مشکل ارتباط زوجهای جوان با خانواده هم وجود داشته و دارد.اگر طرفین شناخت درستی از خصوصیات اخلاقی-فکری و رفتاری هم داشته باشند،طبیعتا دیگه شاهد هیچ گونه دعوای لفظی و فیزیکی نخواهیم بود،برای همین منظور سعی کردیم خصوصیات اخلاقی افراد درجه یک رو ببریم زیر ذره بین...!!!

 

فقط دس فراموش نشه..

 

عنوان : مادر شوهرArabic Veil

لقب : مادر فولاد زره

تکیه کلام : اگه دو ساله شوهر توئه بیست سال پسر من بودتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

ویژگی : خیلی می خواد بگه رئیسه

نقطه قوت : کنایه های وحشتناک

نقطه ضعف : ندارد!!!

فیلم مورد علاقه : عروس فراریkhndan

آهنگ مورد علاقه : بشکن!باشه می شکنم...!

 

عنوان :  مادر زنSmilie (51)

لقب : وزیر جنگ تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

ویژگی : خیلی می خواد بگه مهربونه

نقطه قوت : خنده های از ته دل

نقطه ضعف : وقتی می خنده نیت شیطانیش می ریزه بیرونتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

فیلم مورد علاقه : وکیل مدافع شیطان

آهنگ مورد علاقه : آقای راننده...!!

تکیه کلام : قربونتون برم!khndan

 

عنوان : داماد Phil 35

لقب : بدبخت تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

ویژگی : نداردتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

نقطه قوت : تلاش برای حفظ رابطه ی همسر و مادرSmilie (15)

نقطه ضعف : همیشه آخرش گند زدهSmilie (62)

فیلم مورد علاقه : زن زیادیتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

آهنگ مورد علاقه : تو فکر یه سقفم...khndan

تکیه کلام : غلام

 

عنوان : عروسdohktar

لقب : تحفه

ویژگی : خیلی می خواد بگه خوشگله

تکیه کلام : شوهرمه!!!تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

نقطه قوت : جواب سر بالا

نقطه ضعف : به جز جواب سر بالاها بقیه خصوصیاتش نقطه ضعفشه

فیلم مورد علاقه : عروس خوش قدمkhndan

آهنگ مورد علاقه : عمرا اگه لنگمو پیدا کنی...

 

عنوان : پدرشوهرتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

لقب : جنتلمن

ویژگی : بسیار روشنفکر

نقطه قوت : همیشه از عروسش حمایت کرده

نقطه ضعف : بسیار زن ذلیل

فیلم مورد علاقه : به نام پدرkhndan

آهنگ مورد علاقه : بابای خوبم...

تکیه کلام : استدعا می کنم.

 

عنوان : پدرزن

لقب : باکلاس تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

تکیه کلام : بابا،بی خیال

ویژگی : بسیار شنگولkhndan

نقطه قوت : بی خیال

نقطه ضعف : بسیار بی خیال

فیلم مورد علاقه : تعطیلات مستر بین

آهنگ مورد علاقه : خوشگلا باید برقصن...Dancegirl2

سعید بازدید : 355 پنجشنبه 21 مرداد 1389 نظرات (0)
شب – خوابـگاه دخــتـران – سکـانس اول:

خوابگاه پسران و دختران در شب قبل از امتحان!!! - takmahfel.com
(دخــتر «شبنم» نامی با چـند کتـاب در دسـتش وارد واحــد دوستش «لالـه» می شود و او را در حــال گریه می بیــنـد.)

شبنم:ِ وا!… خاک بـرسرم! چــرا داری مثــل ابـر بهـار گریـه می کـنی؟!

لالـه: خـدا منـو می کشـت این روزو نـمی دیدم. (همچـنان به گریـه ی خود ادامــه می دهـد.)

شبنم: بگـو ببـینم چی شـده؟

لالـه: چی می خواســتی بشـه؟ امروز نـتیجه ی امتـحان <آناتومی!!!> رو زدن تــو بُــرد.

منــی که از ۶ مـاه قبـلش کتابامـو خورده بــودم، مـنی که بـه امیـد ۲۰ سر جلـسه ی امتحــان نشـسته بودم، دیــدم نمــره ام . . .

!!!!

شـده ۱۹!!!!!! ( بر شـدت گریه افزوده می شــود)
شبنم: (او را در آغــوش می کشـد) عزیـزم… گـریه نـکن. می فهـممت. درد بـزرگیــه! (بغـض شبنم نیز می ترکـد) بهتـره دیگـه غصه نخـوری و خودتـو برای امتحـان فـردا آمـاده کنـی. درس سخت و حجیــمیـه. می دونی کـه؟

لالـه: (اشک هایش را آرام آرام پـاک می کنـــد) آره. می دونـم! امـا من اونقــدر سـر ماجـرای امـروز دلم خـون بـود و فقط تونـستم ۸ دور بخـونم! می فهـمی شبنم؟فقط ۸ دور… (دوبـاره صـدای گریـه اش بلـند می شود) حالا چه جــوری سرمـو جلوی نـازی و دوستـاش بلـند کنـم؟!!

شبنم: عزیزم… دیگــه گریه نکن. من و شهــره هم فقط ۷ – ۸ دور تـونســتیم بخـونیم! ببـین! از بـس گریه کردی ریـمل چشمــای قشـنگ پاک شـد! گریـه نکن دیـگه. فکـر کردن به ایـن مســائل کـه می دونـم سخــته، فایده ای نـداره و مشــکلـی رو حـل نـمی کنـه.

لالـه: نـمی دونـم. چـرا چنـد روزیـه که مثـل قدیم دلـم به درس نـمیره. مثـلاً امـروز صبــح، ساعـت ۷:۳۰بیـدار شـدم. باورت مـیشه؟!

(در همیــن حال، صـدای جیــغ و شیـون از واحـد مجـاور به گوش می رسـد. اسـترس عظیـمی وجـودِ شبنم و لالـه را در بر می گیــرد! دخـتری به نـام «فرشــته» با اضـطراب وارد اتـاق می شـود.)

شبنم: چی شـده فرشــتـه؟!

فرشــته: (با دلهــره) کمـک کنیـد… نـازی داشت واسـه بیــستمـین بـار کتــابشـو می خـوند که یـه دفعــه از حـال رفت!

شبنم: لابــد به خـودش خیلی سخــت گرفته.

فرشــته: خب، منــم ۱۹ بـار خونـدم. این طـوری نـشدم! زود باشیــد، ببـریـمش دکتــر.

(و تمــام ساکنـین آن واحـد، سراسیـمه برای یاری «نــازی» از اتـاق خارج می شـونـد. چـراغ ها خامـوش می شود.)


شـب – خوابــگاه پســران – سکــانـس دوم:

 

(در اتـاقی دو پـسر به نـام های «مهـدی» و «آرمــان» دراز کشــیده انـد. مهـدی در حال نصـب برنـامه روی لپ تـاپ و آرمـان مشغــول نوشــتـن مطالبی روی چـند برگـه است. در هـمین حـال، هم واحدی شـان، «میـثــاق» در حـالی که به موبایـلش ور می رود وارد اتــاق می شـود)

میثـــاق: مهـدی… شایـعه شـده فـردا صبــح امتـحان داریـم.

مهـدی: نـه! راســته. امتـحان پایــان تــرمه.

میثــاق: اوخ اوخ! مــن اصـلاً خبـر نـداشـتم. چقـدر زود امتـحانا شـروع شــد.

مهـدی: آره… منــم یه چنـد دقـیقه پیـش فهمـیدم. حالا چیــه مگـه؟! نگـرانی؟ مگـه تو کلاسـتون دختـر نداریـد؟!

میثــاق: مـن و نـگرانی؟ عمــراً!! (بـه آرمــان اشــاره می کنـد) وای وای نیگــاش کـن! چه خرخـونیــه این آقـا آرمـان! ببیــن از روی جـزوه های زیـر قابلمــه چه نـُـتی بـر می داره!!

آرمـــان: تـو هم یه چیزی میگــیا! ایـن برگـه های تقـلبه کـه ۱۰ دقیـقــه ی پیـش شـروع به نـوشتـنــش کردم. دختــرای کلاس مـا که مثـل دختـرای شما پایـه نیســتن. اگـه کسی بهت نـرسوند، بایــد یه قوت قلــب داشته باشی یا نـه؟ کار از محکـم کاری…

مـهدی: (همچــنان که در لپ تاپــش سیــر می کنـد) آرمــان جـون… اگه واسـت زحمـتی نیست چنـد تا برگـه واسه مـنم بنـویس. دستـت درست!

در همیـن حــال، صـدای فریـاد و هیاهـویی از واحـد مجـاور بلـند می شود. پسـری به نـام «رضـا» با خوشحـالی وسط اتـاق می پـرد)

میـثــاق: چـت شده؟ رو زمــین بنـد نیـستی!

رضــا: فرانسه همین الان دومیشم خورد!!!

مهـدی:اصلا حواسم نبود….. .!!!

و تمــام ساکنیـن آن واحـد، برای دیـدن ادامـه ی مسـابقـه به اتاق مجـاور می شتـابنـد. چراغ هـا روشــن می مانند
سعید بازدید : 280 پنجشنبه 21 مرداد 1389 نظرات (0)
با تامل در پاسخ‌های برخی دانش آموزان (شاید هم دانشجویان) متوجه علت خودکشی دبیران و اساتید ریاضی خواهید شد.

با تامل در پاسخ‌های برخی دانش آموزان (شاید هم دانشجویان) متوجه علت خودکشی دبیران و اساتید ریاضی خواهید شد.

FarsPatogh.Com - پاتوق سرگرمی

FarsPatogh.Com - پاتوق سرگرمی

سعید بازدید : 311 پنجشنبه 21 مرداد 1389 نظرات (0)
من سرم توی کار خودم بود …

 

 


بعد یه روز یه نفر رو دیدم …

 

 

 

اون این شکلی بود !

 

 


ما اوقات خوبی با هم داشتیم ..

 

 

 


من یه کادو مثل این بهش دادم

 

 


وقتی اون هدیه من رو پذیرفت، من اینجوری شدم!

 

 

 


ما تقریبا همه شب ها، با هم گفت و گو می‌کردیم ..

 

 


 


و این وضع من توی اداره بود ..

 

 

 


وقتی همکارام من و دوستم رو دیدند، اینجوری نگاه می‌کردند ..

 

 

 


و من اینجوری بهشون جواب می‌دادم ..

 

 

 


اما روز والنتاین، اون یک گل رز مثل این داد به یه نفر دیگه..

 

 

 


و من اینجوری بودم …

 

 

 


بعدش اینجوری شدم …

 

 

 


احساس من اینجوری بود ..

 

 

 


بعد اینجوری شدم …

 

 

 

تلخ بود …


سعید بازدید : 265 پنجشنبه 21 مرداد 1389 نظرات (0)
یک دختر در حمام

                       ساعت ۴ بعد از ظهر

      ۱ـ لباساشو رو درمیاره٬ رنگ روشن ها رو تو یک سبد و تیره ها رو تو یکی دیگه میگذاره 

      ٢ ـ در حموم رو از تو قفل میکنه٬ جلوی آیینه می ایسته٬ شکمش رو که تمام مدت داده بود تو٬ میده بیرون و شروع میکنه به غر غر و ایراد گرفتن از نقطه نقطه بدنش               


٣ـ در کمد رو باز میکنه انواع شامپو و صابون معطر مخصوص پوست صورت٬مو٬ بدن٬ کف پا و ... رو بیرون میاره و می چینه رو لبه وان

۴ـ موهاش رو با شامپوی نارگیلی تقویت کننده٬ پرپشت کننده٬ براق کننده و...میشوره و هفده دقیقه ماساژ میده

۵ـ یکبار دیگه با همون شامپو موهاشو به  همون ترتیب میشوره

۶ـ نرم کننده معطر پرتقالی رو به موهاش میماله تا ۶۰ میشماره

۷ـ سی و پنج دقیقه زیر دوش می مونه.خوب آخه باید خیالش راحت بشه که تمام مواد شیمیایی از موهاش پاک شده. وگرنه بعد از حموم موها وز میکنه

۸ـ خمیر ریش داداشی رو کش میره و شیش کیلو خالی میکنه رو ساق پا و دست و پشت لب. بعد یه تیغ بر میداره و یا علی. آی برید

۹ـ موهاش رو حسابی می چلونه٬ حوله رو مثل عمامه می پیچه دور سرش. تو آیینه خودشو ورانداز میکنه. از اینکه در اثر کشش حوله چشم و ابروش کشیده شده٬ احساس خوشگلی می کنه و یه ماچ گنده واسه عکس خودش تو آیینه میفرسته

۱۰ـ خوشحالیش زیاد دوام نمیاره. چون یه جوش سرسیاه بی اجازه نوک دماغش سبز شده

۱۱ـ تمام نقاط بدنش رو معاینه میکنه و با ناخن و موچین میره به جنگ جوشها و موهای زائد بی تربیت

۱۲ـ حوله ش رو می پوشه و میره به اتاقش.تمام بدنش رو با لوسیون چرب میکنه

۱۳ـ چهل بار لباس می پوشه و در میاره تا انتخاب کنه

۱۴ـ ۴۸ دقیقه پشت میز توالت می شینه و آرایش میکنه

ساعت 9 شب بالاخره تموم شد!!!!!

یک پسر در حمام

ساعت ۴ بعد از ظهر

۱ـ همون طور که رو تخت نشسته ٬ لباساشو میکنه. هر کدوم رو پرت میکنه یه گوشه اتاق

۲ـ نیم وجب حوله رو میگیره دور باسنش و میره به سمت حموم

۳ـ می ایسته جلوی آیینه. شکمش رو میده تو. بازو میگیره. فیگور چپ٬ فیگور راست٬ هی قربون صدقه خودش میره٬ (این قدوبالا رو ببین چه کرده .لای لای لالای لای)مامان جونش هم از تو آشپزخونه تایید میکنه

۴ـ زیر بغلش رو بو میکنه و رنگ چهره ش بر میگرده. سبز٬ آبی٬ بنفش

۵ـ در کمد شامپو ها رو باز نمیکنه چون اصلا توش چیزی نداره

۶ـ با قالب صابون سبزش زیر بغلهاشو کف مالی میکنه. یه عالمه مو می چسبه به صابون

۷ـ با همون صابون صورت و مو و بدنش رو هم میشوره

۸ـ نرم کننده مو؟؟؟ برو بابا

۹ـ زیر دوش میگوزه و به خاطر اکو شدن صداش تو حموم ٬کر کر میخنده

۱۰ـ دو دقیقه بعد دوباره میزنه زیر خنده٬ آخه این دفعه بوش رسیده به دماغش

۱۱ـ چاه حموم رو هدف گیری میکنه و میشاشه توش

۱۲ـ از زیر دوش میاد بیرون و یکهو می بینه یادش رفته بوده در حموم رو ببنده. و همه فرش و کف خونه خیس شده.( بیخیال...مامان خشک میکنه

۱۳ـ حوله فسقلیش رو می پیچه دور باسنش و همون طور خیس خیس میره تو اتاق

۱۴ـ حوله خیس رو پرت میکنه رو تخت و ۲ دقیقه ای لباس می پوشه

ساعت ۴:۱0 بعد از ظهر اه چقدر  طول میکشه این حموم  رفتن!!

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 9
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 8
  • بازدید سال : 27
  • بازدید کلی : 2,172